مشاهیر ورزش ایران
اکبرخراسانی
پهلوان اکبر متولد 1210 هجری خورشیدی درمشهد فرزند پهلوان سلیم خراسانی است که گویا اجداد آنها از یزد به مشهد مهاجرت کرده بودند. پهلوان سلیم دارای پنج فرزند پسر بود به نام های اکبر، عباس، کریم، غلامرضا باقر؛ که در میان آنها اکبر بیش از همه علاقه مند به ورزش و کارهای قهرمانی بود. او همراه پدر و برادرانش به زورخانه میرفت .
هوش و قدرت بدنی فوقالعادهای داشت. در زورخانه مورد توجه مرحوم «پهلوان حاج سیدکاظم ضابط» قرار گرفت ضابط یکی از استادان فن کشتی بود که بسیاری از پهلوانان خراسان، پرورده تعلیمات او بودند. در عین حال یکی از خدام سرشناس حضرت رضا (ع) بود. پهلوان ضابط هر وقت در حرم مطهر کشیک داشت اکبر به کمک او و راهنمایی زوار در حرم مشغول خدمت میشد. در آن زمان و حتی در سال های اخیر دستههای عزاداری برای ورود به حرم مطهر و صحن ها مخصوصاً از اول بازار سرشور و اول زنجیر بین آنها درگیری به وجود میآمد. علت آن بود که بعضی از دستههای زوار و یا دستههای مجاور با قلدری راه را به دیگران میبستند. اینجا بود که داشمشدی ها و پهلوان ها، از جمله اکبر و برادران و رفقایش، برای رعایت نوبت دخالت میکردند، که منجر به زد و خوردهای دامنه داری میشد و بعضی اوقات مضروب و مصدوم میشدند.
در سال 1236 خورشیدی که قشون ایران برای تصرف شهر هرات هنگام عبور از مشهد عازم افغانستان بود، چند نفر از سپاهیان طبق رسم آن زمان علوفههای دکان علافی را برای اسب هاشان تصرف کردند و در نتیجه بین صاحب دکان و سپاهیان درگیری به وجود آمد. اکبر که در آنجا حاضر بود، به دفاع از دکان دار برخاست و با چوب قپان جمع زیادی از سپاهیان را مضروب کرد. چون افراد نظامی بتدریج زیاد شدند، اکبر از حلقه محاصره فرار کرد و چون میدانست هر کجا برود او را دستگیر خواهند کرد لذا در «بست حضرت رضا» متحصن شد. حمزه میرزا والی خراسان حکم اعدام اکبر را صادر کرد و دستور داد او را از بست خارج نمایند. اکبر با کمک برادران و عدهای از دوستانش به جانب ترکمن صحرا و گنبد قابوس و استرآباد که منطقهای ناامن بود و دولت به آنجا تسلط کامل نداشت فرار کرد. مدتی در آن حدود به طور ناشناس به کارگری و کارهای سخت گذراند؛ سپس به بسطام آمد و چون متوجه شد امکان دارد او را شناسایی کنند به طرف گیلان عزیمت کرد.
در رشت و لاهیجان به علت دوری از خراسان تصمیم گرفت با رفتن به زورخانه خود را معرفی کند. هنرنمایی و قدرت بدنی او در آن سامان باعث جلب نظر «حاجی شاهمیر» یکی از بزرگان رشت گردید و مدتی در گیلان مهمان و تحت حمایت او بود. سرانجام اکبر از رشت به تهران عزیمت کرد.
در تهران شهرت او طوری بالا گرفت که هدایتالله خان وزیر دفتر( از رجال دورهٔ ناصرالدین شاه و پدر دکتر محمد مصدق ) برای دیدن اکبر به زورخانه رفت واز هکیل ورزیده و زور بازو و هنرنمایی های او دچار تعجب شد. به هر حال پهلوان اکبر تحت توجه هدایتالله خان بود و هنگامی که وزیر دفتر قصد زیارت عتبات عالیات را داشت او را با خود به عراق برد. پهلوان اکبر در بغداد با پهلوانی به نام «علی سنی» کشتی گرفت و او را مغلوب کرد.
بعد از مراجعت به تهران وسوسه کشتی با پهلوان پایتخت که در آن زمان «پهلون ابراهیم یزدی» بود در اکبر قوت گرفت. ولی وزیر دفتر صلاح ندانست و او را آماده برای کشتی با یزدی نمیدید.
پس از عزل حمزه میرزا از ایالت خراسان، اکبر به مشهد مراجعت کرد و تحت نظر استاد خود مرحوم ضابط مشغول تمرین برای کشتی پهلوانی شد. از این رو برای آمادگی بهتر مدتی در چشمه گیلاس و شهرهای شمال خراسان به کشتی چوخه مشغول شد. در نتیجه بر تمامی پهلوانان (چوخهکار) فایق آمد. آن روزها در ایام نوروز پهلوانان چوخه برای کشتی به شهر میآمدند و در یکی از کاروانسراهای بیرون شهر مسابقات شرط بندی انجام میدادند.
اکبر در این مسابقات به راحتی همه پهلوان های چوخه را با فنون «لنگ کردی» و «دروو» نقش بر زمین میکرد و هیچ کس از فنون او در امان نبود؛ از اینرو به او «اکبر منگنه پا» میگفتند. ولی هنگامی که در تهران بود مخالفانش به مسخره او را «اکبر سگ پا» لقب داده بودند. عدهای میگویند اکبر موقع راه رفتن خیلی چابک و سریع بود این لقب به خاطر آن بوده است.
پس از این که پهلوان اکبر، از خراسان به تهران آمد، موفق شد که در جریان یک کشتی در زورخانه نوروزخان بر پهلوان ابراهیم یزدی معروف به «یزدی بزرگ» را که برای مدتها پهلوان شکست ناپذیر دارالخلافه محسوب میشد و بازوبند پهلوانی پایتخت را برای سالها بر بازو داشت، فائق آید و او را بر زمین بزند و بدین ترتیب، بازوبند پهلوانی به او اعطا گردید.
البته در باب پیروزی وی بر پهلوان یزدی اسناد و مدارک معتبری نیست چنان که در کتاب تاریخ ورزش باستانی ایران نوشته حسین پرتو بیضائی کاشانی انتشارات زوار سال ۸۲ تهران طبق مستندات دوره قاجار در این کشتی هیچ یک بر دیگری پیروز نمی شود و به رغم زمان زیاد کشتی هیچ کدام بر دیگری فائق نمی شوند بنابراین شاه با حفظ حرمت پهلوان یزدی و با توجه به سن بالای پهلوان یزدی (بالغ بر ۵۰ سالگی) یک بازوبند پهلوانی هم به پهلوان اکبر که در عنفوان جوانی بوده می دهد.
پهلوان اکبر در طول عمر خود که تا پایان در تهران به سر برد ۱۱ سال کشتی میدانی گرفت و اقدام به افتتاح زورخانههای بسیاری کرد و روابط او با مقامات بالای مملکت موجب پیشرفت ورزش گردید. هر شخصیتی به تقلید از شاه اقدام به ساختن زورخانههای کوچک و بزرگ نمود، که همه این اقدامات به تشویق اکبر بود.
پهلوان اکبر خراسانی یکی از بخشنده ترین مردم زمان خود بود. او در طاعون وبای عصر ناصری تمامی اموال پدری خود را وقف بیماران وبایی کرد و سرانجام به دلیل سرایت بیماری وبا در سال 1283 هجری خورشیدی در تهران درگذشت و پیکرش در بیرون دروازۀ حضرت عبدالعظیم بهخاک سپرده شد.
مرحوم بیضایی مینویسد: «شخصیت های بزرگی مانند: نصیرالدوله، حاج میرزا دولتآبادی، غلامحسین خان خزانه، میرزا هدایتالله وزیر دفتر، آصفالدوله، علیخان والی، دوستعلی خان معیرالممالک، ملکالتجار خراسانی، شاهزاده سیف الممالک و امثال آنها زورخانههایی تأسیس کردند و هر یک گروهی ورزشکار و پهلوان دور خود جمع کرده و حتی مخارج آنها را میپرداختند. براساس تحقیقهای صورت گرفته این نهضت از زمانی رایج شده است که پهلوان اکبر به مقام پهلوانی رسید، زیرا مشارالیه مردی متجدد و مدبر بوده و ورزش باستانی را در آن عصر به طبقه اشراف کشاند. یکی از پیشکسوتان قدیم در مقام مذمت از پهلوان اکبر میگفت، یکی از کارهای زشت او آن بود که ورزش را به دست بچه خان ها داد. به هر صورت در همین ایام است که میبینیم وجوه طبقات اعم از تاجر، روحانی، شاهزاده ، اصحاب مناصب، فعالیت ورزشی دارند. باز در همین سنوات است که میبینیم پهلوانان زیادی از اطراف و اکناف مملکت به منصه ظهور میرسند و برای دلاوری و ناموری به پایتخت روی میآورند.»
اکبر خود نیز دارای زورخانهای بود به نام «زورخانه سیدولی» که سادات مافی برایش ساخته بودند.
پرتو بیضایی مینویسد:
هنر پا زدن و چرخیدن و عملیات ورزشی او به قدری جالب بوده که بسیاری از بزرگان کشور و نامداران ورزشی برای دیدن ورزش او به زورخانهاش میرفتند.
«تناسب حرکات در پا زدن و خوشنما بودن آن کاری است که از عهده همه کس بر نمیآید. بعضی از ورزشکاران در پا زدن معروف میشوند که از آن جمله است مرحوم پهلوان اکبر خراسانی که کمتر پهلوانی و یا ورزشکاری مانند او پای میزده است و تا چند سال قبل (حدود سال های ۱۳۲۰ ش) هنوز اشخاصی بودند که سبک پا زدن او را تقلید میکردند.»
بعد از قتل ناصرالدین شاه و به ویژه بعد از فوت اکبر و وجود وبای عام، ورزش به کلی دچار وقفه شد و آن موقعیت و شرایط از بین رفت و بسیاری از پهلوانان متفرق شدند.
سال ها بعد گروهی از جوانمردان و پهلوانان و علاقهمندان به ورزش باستانی در دوره قاجار و نیز در عصر رضاشاه پی گیر کار و احیای سنت پهلوانی را گرفتند و نگذاشتند زنگ و ضرب زورخانهها از صدا بیفتد. از جمله پهلوان سیدهاشم خاتم زاده را باید نام برد که زورخانه پهلوان اکبر را تا حدود سال ۱۳۱۰ نگه داشت.
کتاب پهلوان اکبر خراسانی نوشته جمشید صداقت نژاد در سال 1382 درباره این پهلوان نامی است.
منبع :
تهرانچی، محمّدمهدی؛ (۱۳۸۸)، ورزش باستانی از دیدگاه ارزش، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم
مطالب خبرگزاری های معتبر
Christian Forbus
Est magna idque te ius no fugit democritum has te invenire
view articleEt cum magna singulis explicari, cibo signiferumque eam ne. At altera semper efficiantur mel
view articleFernando Ooten
Et cum magna singulis explicari ne
view articleNelson Mclachlan
Et tempor laboramus nam, feugiat laboramus consetetur ut vim, eam.
view article