در امتداد ورزش

رضا ميرزاييان

🕔1399/03/04 0 Comments

 

 

 

 

 

 

 

 

رضا ميرزاييان، در تاريخ  10 فروردین 1338 در منطقه جنوب شهر تهران ( جواديه ) به دنيا آمد. همان جايي که کوچه و پس کوچه هايش مملو از عشق به توپ پلاستيکي و دروازه کوچک بود . او که فرزند ارشد يک خانواده هفت نفره است، از علاقۀ بي حد و حصر و توصيف ناپذيري که به توپ گرد و مستطيل سبز رنگ که هميشه در منزلشان موج مي زده ميگويد و معتقد است که اين فوتبال بود که هميشه حرف نخست را مي زد. وي، 36 سال پيش در خبرگزاري ايرنا فعاليتش را به عنوان خبرنگار ورزشي آغاز کرد.

کمي از دوران قبل از شروع به کار رسميتان در خبرگزاري بگوييد. آيا قبل از شروع به کار در خبرگزاري نيز به اينکار علاقه داشتيد؟
هميشه در دوران دبيرستان در دروس تاريخ و ادبيات نمرات عالي مي گرفتم، برخلاف درس رياضي که استعداد خاصي در آن نداشتم. حمل بر خود ستايي نباشد، هميشه انشاهاي بسيار خوب و دور از ذهن دبيرهايمان مي نوشتم. مشتري پر و پا قرص مجله هاي کيهان ورزشي و دنياي ورزش نيز بودم و روزهاي شنبه ابتدا بايد اين دومجله را مطالعه مي کردم و سپس به دبيرستان مي رفتم . در آن زمان با تعدد رسانه ها مواجه نبوديم و تنها اين دو مجله را داشتيم که در روزهاي شنبه چاپ مي شدند. من عاشق فوتبال بودم تمام مطالب و اخبار را پيگيري مي کردم. آن زمان، وقتي که من براي تماشاي مسابقات به ورزشگاه امجديه ميرفتم، از شدت علاقه زياد به کار خبرنويسي، شب که به خانه مي رسيدم، خودم براي خودم گزارش و يا تحليلي از بازي تهيه ميکردم و منتظر ميشدم که روز شنبه فرا برسد تا بتوانم گزارش هاي خودم را با آنچه در مجله ها چاپ شده بود مقايسه کنم. هرگز از اين کار خسته نمي شدم و هر بار تلاش ميکردم که اشتباهات خودم در نوشتن را بيش از پيش بر طرف کنم.


پس به نظر خود شما، رمز موفقيتتان در اين حرفه، علاقه و پشت کارتان بوده است؟
بله دقيقا. راستش از همان زمان هم هر وقت که پدر و مادر خدابيامرزم از من مي پرسيدند که دوست دارم چکاره شوم؟ من در جوابشان مي گفتم: خبرنگار ورزشي. در واقع با مشغول به کار شدن در اين حرفه به آرزوي ديرينه ام رسيدم. جالب است که بدانيد در دوران دبيرستان، محتواي مطالب دفترهاي من اکثرا ورزشي بود و نه درسي!بياد دارم اين علاقه وافر باعث شد تا دبير ادبياتم يکي از يادداشت هاي ورزشي بنده که مربوط به فوتبال بودرا در مجله " پيک " که يکي از نشريات وابسته به وزارت آموزش و پرورش بود ارايه داد و اين مطلب در آن زمان چاپ شد . تصور مي کنم سال دوم دبيرستان بودم که اين اتفاق جالب رخ داد و به واقع استارت جدي بنده از آن لحظه شروع شد و اشتياق مرا به اين حرفه مضاعف تر کرد.  


•آيا از سالهاي فعاليتتان خاطرات تلخ يا شيريني هم در ذهن داريد؟
خاظرۀ شيرين که زياد است اما برا تهيه اخبار و گزارشهاي مربوط به جام جهاني 1998 در فرانسه حضور داشتم و بازي ها را از نزديک دنبال مي کردم و پوشش خبري مي دادم. پيروزي تيم ملي کشورمون در مقابل آمريکا که تنها پيروزي تيم ملي کشورمان در جام جهاني محسوب مي شود ، خيلي برايم شيرين و خوشحال کنده بود که قابل وصف نيست . به طوري که آن شب تا صبح خوابم نبرد. جالب است بدانيد که در کنار من يکي از خبرنگارهاي امريکايي روزنامه نيويورک تايمز حضور داشت و به محض اينکه بازي تمام شد، صميمانه به من تبريک گفت.
دو خاطرۀ شيرين ديگر هم دارم که مربوط به حضورم در بازي هاي آسيايي  1990 پکن و  2002  بوسان مي شود که تيم فوتبال کشورمان مدال طلا تصاحب کرد. البته خاطرات ديگر نيز هست که البته موفقيت نويد بخش و ماندگار تيم ملي فوتبال کشورمان مقابل امريکا چيز ديگري بود.   

•قطعاً تجربه خيلي خوبي بوده حس کردن جو حاکم بر ورزشگاه از نزديک آن هم بعد از پيروزي تيم ملي کشورمان.
بله، مخصوصاً وقتي که خبرنگار باشيد و بخواهيد اخبار خوب و نشاط آور را به رسانه مربوطه ارسال کنيد.البته هموطنان شاهد پيروزي تيم ملي فوتبال کشورمان بودند و من از اينکه سهمي کوچک در اين نشاط ملي داشتم طبعا در پوست خود نمي گنجيدم، بهرحال ابراز احساسات ايراني ها مثل اين بود که روي عرش سير مي کردندو اين صحنه ها خيلي ديدني و قشنگ بود. ديدار ايران و آمريکا به بازي قرن مشهور شد و من هرگاه نامي از شهر " ليون " بر زبان جاري مي شود 
( شهر محل ديدار ايران و امريکا ) بناگاه اين ديدار تاريخي در ذهنم متبادر مي شود. بياد دارم وقتي تلويزيون فرانسه تصاويري از خوشحالي و جشن مردم در خيابان ها و ميادين کشورمان را پخش مي کرد باعث مي شد خوشحالي من و همکارانم مضاعف شود.
در بارۀ خاطرۀ تلخ هم مي توانم بگويم که من به خاطر نوع کاري که داشتم، ارتباط بسيار نزديکي با چند تا از فوتباليست هاي خوبمان، مثل زنده يادان ناصر حجازي، صفرايرانپاک، غلامحسين مظلومي و يا همکاران خوبي مثل ناصر احمدپور، عليرضا حافظي ، منوچهر لطيف و مهدي نفر داشتم و از دست دادن اين دوستان واقعاً براي من خيلي ناراحت کننده بود. من ارتباط بسيار نزديکي با آقاي حجازي داشتم. ايشان کاريزماي زيادي داشتند و من خيلي به ناصر خان علاقه داشتم. حتي الان هم در سايت ناصر حجازي همکاري دارم و فعاليت مي کنم و با خانواده ايشان ارتباط نزديک دارم. 


•جناب ميرزاييان؛ شما به عنوان يک پيشکسوت براي جوان هاي تازه کار چه توصيه اي داريد؟ 
به نظر من در وهله اول بايد به اين کار علاقه داشته باشند. مخصوصاً در حوزۀ ما که ورزش و تخصصي است، بايد پشتکار و مطالعه زيادي داشته باشند و سعي کنند " به روز " باشند و از قافله عقب نمانند . ضمن اينکه سعي کنند با پيشکسوتان و کارشناسان حوزۀ خودارتباط نزديک و تعامل داشته باشند. کما اينکه من هم در زمان فعاليتم هميشه سعي مي کردم از دانش و تجارب گرانسنگ اساتيدي مثل آقاي پرويز زاهدي، آقاي اردشير لارودي و آقاي عطاالله بهمنش و... استفاده کنم و ضعف هايم را مرتفع نمايم .


•آيا به نظر شما دانش فني خبرنگاران جوان ما در سطح خوبي قرار دارد؟
الان جوان هاي ما فعاليت زيادي در فضا هاي مجازي دارند و شرايط طوري شده که شما با لمس يک دکمه، وارد دهکدۀ جهاني مي شويد و مي توانيد با سراسر جهان در تعامل باشيد. از اين نظر در وضعيت خوبي قرار دارند اما بايد در کنار عنايت به تهيه اخبار و گزارش ، حتما به نوشتن تحليل و يادداشت مبادرت ورزند. صرف تهيه خبر و اتکا به فضاي مجازي و دنياي اينترنت نمي تواند يک خبرنگار جوان را به سمت و سوي بالندگي هدايت کند و لذا بايد عادت کند تا به يک نويسنده و تحليل گر ورزشي تبديل شود. متاسفانه بعضا مي بينم که زندگي برخي خبرنگاران جوان به اينترنت خلاصه مي شود و چيزي که در بين آنها محلي از اعراب ندارد ، نويسندگي و يادداشت است که اين يک نقطه تاريک به شمار مي رود. به واقع الان بيشتر قلم در کشوي ميز خبرنگاران بايگاني شده و جوانان تمام هم و غم خود را صرف استفاده از لپ تاپ مي کنند.  


•آيا فکر ميکنيد که ماهيت حرفه خبرنگاري ، ويژگي ها و اهميت آن براي مردم ومسئولان به اندازه کافي شناخته شده هست؟
به نظر من اين حرفه آن طور که بايد و شايد هنوز در جامعه جا نيفتاده و جايگاه واقعي اش را بدست نياورده است؛ که البته دليل عمدۀ آن مي تواند کم توجهي مديران رسانه ها به جايگاه رفيع ورزش باشد. به عنوان مثال، در بيشتر خبرگزاري ها و سايت هاي خبري، سرويس ورزشي در اولويت اول قرار ندارند. در صورتي که امروزه، ورزش يک مقوله فرهنگي به شمار مي رود و در دنيا از منزلت رفيعي برخوردار است .  
به باور بنده اهميت گروه اخبار ورزشي در يک رسانه  کمتر از اقتصادي، اجتماعي و حتي سياسي نيست و با توجه به تعداد قابل توجه مخاطبان بخصوص نسل بالنده جوان در حوزه ورزش مي توانم بگويم به هيچ عنوان نمي توان آن را در جايگاه پايين تر از ديگر حوزه ها قرار بگيرد. البته خوشبختانه توجه مديران به اين مسأله، نسبت به قبل بيشتر و بهتر شده اما هنوز به جايگاه واقعي خودمان دست نيافته ايم.


•خبرنگاري در گذشته و در زمان حال چه تفاوت هايي با هم دارند؟
شرايط آن زمان با حالا متفاوت است. باوجوداينکه در گذشته تکنولوژي پيشرفت نکرده بود، اما عشق بيشتري در کارديده مي شد و ما برغم کمبود امکانات ، با اشتها و ولع تمام دوندگي مي کرديم . اجازه بدهيد يک مثال بزنم ، بياد دارم  وقتي به استاديوم امجديه(شيرودي) براي تهيه اخبار مي رفتم امکانات بسيار محدود بود و حتي در جايگاه خبرنگاران تلفني وجود نداشت . به همين دليل هميشه همسرم از شب قبل جيبم را پر از سکه هاي دو ريالي مي کرد . چون بايد نيمه به نيمه ز استاديوم بيرون مي آمدم و روبروي ورزشگاه از طريق تلفن ، دو يا سه بازي را به شکل مکالممه گزارش مي کردم و به ايرنا مي فرستادم.
ما امکانات محدودي داشتيم اما عشق و علاقه بي حدو حصر به کارمان باعث مي شد تا احساس خستگي نکنيم . 
اماالان شرايط کاملا فرق کرده و تسهيلات وامکانات خيلي بيشتري در اختيار خبرنگاران قرار دارد. من هميشه به امير( پسرم)  که در حال حاضر مشغول به کاردر خبرگزاري ايرنا هست مي گويم که شما انگار در پر قو خوابيده ايد.
البته آن زمان وقتي که جوانتر بودم و  در ورزشگاه کنار چهره هاي فاخري مثل آقايان زاهدي،خوانساري، لارودي، بهمنش و ديگر بزرگان مي نشستم خستگي از تنم در مي رفت و احساس مي کردم که در دانشگاه هستم و مطلب مي آموزم.


•به نظر شما آيا تحصيلات بالا و مرتبط در موفقيت يک خبرنگار موثر خواهد بود؟ 
بله صددرصد،امروز حرفه خبرنگاري علاوه بر تجربه، به تحصيلات آکادميک هم احتياج دارد و مي توانم بگويم که اين مقوله لازم و ملزوم يکديگرند، مثل دو بال يک پرنده  مي ماند. طبعا اگر خبرنگاران ماتحصيل کرده نباشند از قافه عقب مي افتند و اگر به روز نباشند و با دنياي مجازي فاصله بگيرند يقينا تيرشان به هدف نخواهد خورد .


•آيا تا کنون مشکل خاصي پيش آمده که از اين کار خسته و دلسرد شويد و يا قصد کناره گيري از اين کار را داشته باشيد؟
 خسته و دلسرد هم شده ام، ولي تا به حال پاپس نکشيدم. بعضي اوقات بي مهري ها و نا مُرادي هايي ديده ام، ناراحت و مغموم شده ام، اما هرگز جا نزدم. فقط به دليل عشقي که به کارم داشتم. باور کنيد حتي پيشنهادهاي شغلي خوب با شرايط اقتصادي خيلي بهتري داشتم که شايد اگر خيلي ها جاي من بودند قبول مي کردند، اما من هيچوقت نپذيرفتم، حتي الان هم با اينکه بازنشسته شدم باز هم دارم در جاهاي ديگر به فعاليتم در حوزه ورزش ادامه مي دهم. هنوز هم مي نويسم، مطالعه مي کنم و سعي مي کنم عقب نيفتم.


•با اين اوصاف اگر مي شد برگرديد به سال هاي گذشته، باز هم همين شغل را انتخاب مي کرديد؟
صد در صد، شک نکنيد، چون به کارم عشق مي ورزم. من اين حرفه را از دوران نوجواني دوست داشتم و دائما در " روزنامه هاي ديواري " مطالب ورزشي مي نوشتم و در دبيرستان و محله ، شهرت پيدا کرده بودم.   


•خوشحال مي شويم اگر بيشتر در اين خصوص تعريف کنيد.
يکبار در يکي از روزنامه ديواري هايي که در دوران دبيرستان بايد درست ميکرديم، مطلبي نوشتم؛ وقتي دبير ما مطلب را مطالعه کرد، باور نکرد که من اين مطلب رانوشته باشم و تصور مي نمود که از جايي کپي کرده ام. من هم از ايشان درخواست کردم که به من سوژه اي بدهد تا همانجا درباره اش مطلب بنويسم و ايشان پذيرفتند. مطلب را نوشتم؛ وقتي که ايشان مطلب را خواند بسيار شگفت زده شده بود و همانطور يکه گفتم در نشريه "پيک" چاپ شد که تصور مي کنم 17 يا 18 سال سن داشتم . 


•پس بي خود نيست که مي گويند " درس معلم اَر بُوَد زمزمۀ محبتي، جمعه به مکتب آورد طفل گريز پاي را ..." جناب ميرزاييان به عنوان حرف آخر دوست داريد چه حرفي را بر زبان بياوريد؟
درخواست من از مسئولين اين است که نگاه ويژه اي به فعالان حرفه ما داشته باشند. به هر حال کار ما هم به نوعي کار فرهنگي محسوب ميشود و مخاطبان ما نيز بيشتر طيف هاي جامعه را شامل مي شوند. نقش و تلاش يک خبرنگار ورزشي در جامعه، کمتر از يک ورزشکار نيست؛ به اين دليل که اگر فعاليت و زحمات امثال ما نباشدورزش در جاده موفقيت قرار نخواهد گرفت . مطلب ديگري که مي خواهم عرض کنم در رابطه با عملکرد صندوق حمايت پيشکسوتان ورزش ايران است که بايد عنايت خاصي به پيشکسوتان عرصه روزنامه نگاري ورزشي داشته باشد. موسپيدان اين حوزه در اين راه زحمت فراواني کشيده و و سالهاي سال خون دل خورده و عرق جبين ريخته اند. 
باور کنيد در بازي هاي آسيايي، المپيک و جام جهاني و ميادين معتبر روزهايي را به خاطر دارم که همکارانم، روزي بيش از دو ساعت نمي خوابيدند. واقعا تلاش زايدالوصف خبرنگاران ، عکاسان و گزارشگران در موفقيت تيم هاي ورزشي ما در نيم قرن اخير قابل تحسين و ستايش است و نبايد زحمات آنها به محاق فراموشي سپرده شود. البته من عضو کميته پيش کسوتان انجمن ورزشي  نويسان  هستم و مي دانم که صندوق در خصوص بيمه تکميلي دوستان ، حرکتهاي خوبي انجام داده است. اما به هرحال مسئولان بايد توجه بيشتري به پيش کسوتان اين حوزه داشته باشند.  

   

•همانطور که تاکيد کرديد صندوق حمايت از پيشکسوتان ورزشي، اقداماتي را جهت بيمه تکميلي پيشکسوتان عزيز با درصد بالايي از تخفيف انجام داده و اميدواريم که از اين پس هم توجه بيشتري به مسائلي که فرموديد داشته باشند.
اميدوارم. همچنين از مسئولان بلند پايه وزارت ورزش، کميتۀ ملي المپيک و مخصوصا وزارت ارشاد هم تقاضا دارم که زحمت بکشند و به آن دسته از همکاران عزيز ما که حال خوشي ندارند و به دليل کهولت سن خانه نشين شده اند، توجه داشته باشند . اين کار مي تواند بسيار روحيه بخش باشد و عزيزاني که در بستر بيماري افتاده اند را ياري دهند . بالاخره ما اساتيدي مثل آقايان پرويز زاهدي، اردشير لارودي، عطاالله بهمنش و غلامحسين دلشاد را داريم که بيش از نيم قرن براي ورزش ايران زحمت کشيده اند. لذا مسئولان بايد نسبت به اين مهم حساس باشند و دست آنها و خانواده اين عزيزان را بگيرند . 


•پيشنهاد خيلي خوبي ارائه داديد. درست است که بعضا بازديدهايي صورت ميگيرد، اما بهتر است که تعداد اين ملاقاتها افزايش يابد.
صد در صد. چندي پيش همراه با برخي از دوستان به ديدار آقاي بهمنش رفتيم. نمي دانيد که چقدر اينکار ما براي ايشان روحيه بخش بود. حدود يکساعتي که پيش ايشان بوديم، من کاملا متوجه مي شدم که روحيه استاد بهمنش بهتر شد، تغيير مزاج دادند و از آن حالت رخوت و خمودگي بيرون آمدند. واقعا اين ديدارها و ملاقات ها براي اين عزيزان بسيار روحيه ساز و الهام بخش است. 


•درخواست ديگري از مسئولان نداريد؟
درخواست آخر من اين است که فکري به حال بيمه خبرنگاران و عکاسان ورزشي شود و براي آنها امنيت شغلي ايجاد کنند. مخصوصا آن دسته از همکاراني که در نشريات مشغول به کار هستند، ممکن است هر لحظه به دلايل مختلفي از جمله بسته شدن نشريه،  بيکار شده و آيندۀ مشخصي نداشته باشند.


•خيلي متشکرم که وقت خود را در اختيار ما قرار داديد و اميدوارم که سالهاي سال با همين انگيزه به کارتان ادامه داده و الگوي نسل جوان باشيد.
از محبت شما بي نهايت ممنونم و براي خبرنگاران نسل جوان آرزوي توفيق روز افزون دارم .اميد است که ورزش ما در حوزه هاي مختلف بتواند در پرتو حمايت بي بديل مسئولان و رسانه هاي ورزشي در عرصه بازيهاي معتبري مثل المپيک و ميادين جهاني در مسير موفقيت قرار گيرد.  

منبع : سايت انجمن نويسندگان و خبرنگاران ورزشي

با دوستان خود این مطلب را به اشتراک بگذارید

نظرات ارسالی

نظر خود را با دیگران به اشتراک بگذارید

 Color SchemeMost of the Elements in Website Secondary MenuSecondary Menu Background Color Links ColorColor of Hyperlinks