در امتداد ورزش

عطاءالله بهمنش، ورزشکار، نويسنده، روزنامهنگار، کارشناس مفسر، تاريخشناس ورزشي و گزارشگر حرفهاي فروردين سال ۱۳۰۲ در کرمانشاه ديده به جهان گشود . وي بهمنش نويسندگي را از دي ماه ۱۳۳۰ در مجله ورزشي «نيرو و راستي» که توسط منير مهران و منوچهر مهران منتشر ميشد، شروع کرد و همکاري خود با آن نشريه را تا هنگام تعطيلي آن در سال ۱۳۳۷ ادامه داد.بهمنش در سالهاي ۱۳۳۳ تا ۱۳۳۷ در نشريه اميد ايران نيز مينوشت و پس از آن نيز از نويسندگان اصلي هفتهنامه کيهان ورزشي به شمار ميآمد و با نشرياتي همچون روزنامه اطلاعات، گلبانگ، روزنامه ري، ايران ورزشي نيز همکاري داشت.
مرحوم بهمنش چندين دوره قهرمان دو و ميداني تهران در رشتههاي نيمه استقامت، دفاع راست تيم فوتبال بانک ملي بوده و در رشتههاي تنيس و کوه نوردي نيز فعاليت کرده است.مهم ترين علاقه و بيشترين فعاليت بهمنش در زمينه ورزش کشتي بوده است و او پنج سال دبير و نايب رئيس فدراسيون کشتي ايران بود.
وي نخستين گزارشگر زنده ورزشي در ايران از راديو را در سال ۱۳۳۷ براي رقابت دو و ميداني ميان تيم ملي ايران و عراق از صداي ايران انجام داد.استاد بهمنش اولين گزارشگر تاريخ فوتبال ايران نيز هست . مهارت وي در اجراي گزارش مسابقات ورزشي به خصوص فوتبال ، کشتي و بوکس حال و هواي خاصي را به شنوندگان و بييندگان منتقل مي کرد و علاوه بر تسلط در مباحث فني و تسلط بر ادبيات فارسي آشنايي به اطلاعات بازيکنان به نوعي طراوت خاصي به گزارشگري مي داد و همين نکته باعث شد وي محبوبيت زيادي در ميان عموم مردم داشته باشد .
او همچنان که در گزارشگري راديو و تلويزيون يک فرد خارقالعاده بود، در حرفه روزنامهنگاري نيز يک فرد چيره دست به شمار ميآمد.
کتابهاي عطاءالله بهمنش
جام جهاني فوتبال از آغاز تا ۲۰۰۲ از عطاالله بهمنش و محمود اکرامي
بازي هاي المپيک از آغاز تا امروز
گام به گام، با جام: تفسير و آلبوم فوتبال جام جهاني اسپانيا ۱۹۸۲
نقل قولي درباره راديو
استاد بهمنش همچنين در خصوص راهيابي خود به راديو نقل کرده:
«من يک ضبط صوت "جلوسوي" ايتاليايي خريده بودم. 250 تومان. پول نداشتم، همهاش را بدهم، قسطي از دفتر مجله خريدم. الان هم نگهش داشتهام. يک روز که کسي خانه نبود، در دوران رقابت کشتي بين "امامعلي حبيبي" و "جهانبخت توفيق"، من گزارش اين کشتي را نوشتم تا به مطبوعات بدهم. اما گفتم ببينيم با اين ضبط صوتم چطور ميشود کار کرد. من که استاد نداشتم. هر چه بود اگر چشمه زلال بود يا گل آلود، خودش بود. اين را من گزارش کردم و بعد گوش دادم. ديدم بد نيست. فقط يک عيب دارد و آن هم اين که سروصداي محيط را ندارد. به کسي حرفي نزدم، يک روز ضبط صوتم را برداشتم و به ورزشگاه رفتم و گوشهاي از يک بازي را ضبط کردم.
دستگاه ميکس نداشتم. هر دوي اينها را گوش دادم و مقايسه کردم، ديدم که گزارشم با صدا چگونه است. اين را بردم سر کلاس درس. دبير ما "معينيان" بود. بعضي از دوستانم به من خنديدند که اين کيسه مارگيري چيست که با خودت آوردهاي! اما من گوش ندادم و گزارشم را پخش کردم. دبير گوش داد و گفت بعد از کلاس بيا دفتر. در دفتر به من گفت: هر کس به تو حرفي زد گوش نکن. همان کاري را که خودت تشخيص دادهاي انجام بده!
بعد همان دبير باعث شد مرا براي اولين بار دعوت کردند که بازي فوتبال بين ايران و هند را به طور زنده گزارش کنم. من رفتم کنار چمن نشستم و گزارش کردم. وقتي به راديو برگشتم از در که رسيدم، هر کس به من رسيد، گفت عالي بود، چقدر خوب بود! اما من از اين کار احساس غرور نکردم.
عطاالله بهمنش در يازدهم تيرماه 1396 به دليل عارضه سکته مغزي دار فاني را وداع گفت.