مـقالات ســایت

در دوران هخامنشيان ( 550-330 ق.م ) ، نظام هاي تربيتي و به ويژه تربيت جسماني بسيار پيشرفته اي در ايران وجود داشته که ايرانيان در قالب آن نظام ها ، به مراحل رشد و شکوفايي مي رسيدند . آموزش ابتدايي جنبه عمومي داشته و تمامي اطفال ، از هر طبقه ، خواندن و نوشتن حساب را مي آموختند و آموزش درختکاري و کشاورزي مي ديدند . بين 4تا 7 سالگي براي تحصيل به آموزشگاه فرستاده مي شدند ؛ طول مدت آموزش ، بستگي به قواي جسمي و روحي طفل و نيازهاي اجتماعي وي داشت . دانش آموزان در سه گروه تقسيم بندي مي شدند :
- فرزندان درباريان ، شهربانان ، مرزبانان و افسران که آموزش خاص جنگي و کشورداري مي ديدند .
- گروهي که آموزش حرفه اي مي ديدند ، شامل فرزندان ، پيشه وران ، صنعتگران و کشاورزان .
- فرزندان آموزگاران ، کارمندان و بازرگانان که علوم اداري و اقتصادي را فرا مي گرفتند .
گزنفون در کتاب سيرت کوروش درباره چگونگي تربيت در ميان پارسيان معتقد است: ايرانيان براي تربيت جوانان جاي مخصوصي بنام جايگاه آزادي درکنار کاخ شاهي مي ساختند که 4 قسمت داشت : مخصوص کودکان ؛ ويژه نوجوانان ؛ ويژه مردان کامل ؛ ويژه سالمندان .
هرودوت مورخ يوناني سده پنجم قبل از ميلاد نيز درباره چگونگي تربيت کودکان پارسي اشاره مي کند : پارسي ها ، در تربيت اطفال ، سيار کوشش مي کردند . کودکان تا 5 سالگي نزد مادران و سپس نزد معلمان ، به تحصيل مي پرداختند ، آن ها به فرزندان خود از 5 سالگي آداب نيکوي زرتشتي ، سواري ، تيراندازي و راستگويي مي آموزند ، فرزندان خود را از کودکي به دويدن ، تحمل سرما و گرما ، بکاربردن سلاح هاي گوناگون، سواري و ارابه راني عادت مي دهند و بزرگ ترين صفات ايشان مردانگي ، رشادت و دلاوري است .
کتزياس ، پزشک يوناني دربار اردشير دوم هخامنشي ، در کتاب خود بيان کرده است که پارسيان جوانان را براي شکار ، سحرخيزي در سرما و گرما ، بردباري و پياده روي ، دوندگي و تيراندازي تربيت مي کردند . جوانان با صداي شيپور حاضر باش ، قبل از طلوع آفتاب از خواب برمي خاستند ؛ در جاي معين جمع و در گروه هاي 50 نفري تقسيم و هر يک از اين گروه ها ، به دست يکي از بزرگان ، سپرده مي شدند . در اين گروه ها مي بايست ، بلند و محکم صحبت کنند تا ريه هايشان تقويت شود . به آن ها طرز عبور از رودخانه را ، بدون تر شدن جامه و سلاح تعليم مي دادند . شکار به وسيله زوبين ، تير و کمان يا فلاخن و آموختن شنا از برنامه هاي روزانه شان بود . کودکان از خردسالگي کمان کشيدن ونيزه انداختن را مي آموختند و اين ورزش تا 16-17 سالگي ادامه مي يافت . بعد از آن تا 26 سالگي ، به محافظت از شهر ها گماشته مي شدند و بعد ، وارد گروه مردان کامل و نيرومند شده و در جنگ ها مشارکت مي کردند . کوروش به دفعات متعدد ، قبايل مختلف را در يک جا ، جمع کرد و آن ها را با فنون جنگي آشنا ساخت . ( گزنفون ، 1350 ، ص 8) .
پارتيان ( اشکانيان 250 ق.م-226 م ) نيز توجه زيادي به آموزش نظامي و تربيت بدني و اطلاع جوانان از فنون جنگ و حمله و دفاع کردند . با وجود اين ، توجه اشکانيان به امر تربيت بدني ، در مقايسه با هخامنشيان ، بسيار کم تر به نظر مي رسد .
تفاوت دوره ساسانيان ، با دوره هاي قبل در تاريخ ايران باستان ، توجه و تأکيد بيش از حد بر اختلافات طبقاتي بود ، به گونه اي که در اين دوره فراگرفتن علوم ويژه نجيب زادگان و موبدزادگان بود و سايراطفال از تعليم و تربيت رسمي محروم بودند . بيشتر شاهان ساساني علاقمند به شرکت در امور نظامي بودند و اين امر را توأم با کشور داري انجام مي دادند . به همين دليل ، آموزگاراني را از ميان ماموران بلند پايه نظامي انتخاب و به شهر ها و روستاها براي آشنايي جنگجويان ، با تکاليف و وظايف جنگي وفنون نظامي گسيل مي کردند .زيرا پرورش و تأمين سلامتي و ايجاد روحيه سلحشوري براي ايشان، از اهميت فراواني برخوردار بود و تعاليم زرتشت نيز ، که نفوذ کاملي بر جامعه ايراني و به ويژه خاندان سلطنتي داشت ، بر تقويت جسم و روح تأکيد مي کرد . با توجه به اهميت زيادي که در اين دوره براي ورزش قائل بودند ، برنامه تعليم و تربيت شامل سه قسمت عمده بود :
1-ديني و اخلاقي
2-بدني
3-خواندن و نوشتن حساب
بخشي از تأکيد پادشاهان ساساني بر اهميت تقويت قواي جسماني ، با پايبندي هر چند صوري آن ها ، به دين زرتشتي مرتبط است ، چرا که در متون مقدس زرتشتي ، تأکيد بسيار ، بر قابليت هاي جسماني شده و حتي آمده است که : « اي سروش مقدس به مرکب هاي ما قوت و به بدن هاي ما صحت بخش ، تا بتوانيم دشمنان خود را کشف نماييم ».
به همين دليل در اين دوره ، معابد و آتشکده ها ، مهم ترين ، موسسات آموزشي و تربيتي بودند و علاوه بر آن ها ، شاهان ساساني ، آموزشگاه هايي ، را براي تربيت خاندان شاهي و اشراف زادگان در نزديکي کاخ هاي شاهي تأسيس کرده بودند که اشخاص کارآزموده اي به اندرزبذاسپورگان در آن ها به تعليم فنون سواري و تيراندازي و چوگان بازي مي پرداختند . خواندن و نوشتن ، شطرنج ، زوبين اندازي ، شکار و شنا نيز در اين مدارس تدريس مي شد .
در 15 سالگي تربيت بدني و آموزش هاي اخلاقي پايان مي يافت و اين شروعي براي آموزش ديانت بود . در تمامي اين دوران ، دختران طبقات بالا و زنان درباري اجازه فراگيري علوم و مشارکت در ورزش هايي نظير ، سوارکاري و چوگان را مي يافتند . به گواه مورخان دوران باستان ، کودکان اشراف و نجبا صبح زود از خواب برمي خاستند و در دسته هاي 30 نفري تقيسم مي شدند ، مي دويدند و عصرها به کارهاي عملي نظير کاشت درخت ، آماده کردن سلاح و تيراندازي مي پرداختند . اسب سواري ، تيراندازي ، چوگان بازي ، نيزه افکني و شطرنج از ورزش هايي بود که در اين دوران آموزش داده مي شد و جوانان به آنان مي پرداختند . نخستين دانشگاه هاي بزرگ ايران ، در اين دوران تأسيس شد . پادشاهان ساساني فرزندان خويش را به دست يکي از سرداران بزرگ مي سپردند ، تا آموزش هاي رزم آوري و پهلواني ببينند ؛ از جمله افرادي که تحت اين نوع آموزش ها قرار گرفتند مي توان به پيروز پسريزد گرد سوم اشاره کرد که ، اين دوره آموزش را زير نظر رهام مربي خود که از خاندان پهلوان مهران بود ، سپري کرد . هنگامي که پادشاهان ساساني نياز به ياري داشتند، چه در هنگام صلح و چه درجنگ با دشمنان داخلي و خارجي ، مربيان آن ها به همراه خاندانشان ، به ياري شاگردان مي شتافتند .
به طور کلي ، نظام هاي تربيت بدني ايرانيان از دوره ي ماقبل تاريخ تا پايان حکومت ساسانيان ، دچار تحولات و پيشرفت هاي عمده اي شد که ، بسياري از آن ها مرتبط با ، نظام هاي حکومتي و سياسي حاکم بر ايران بوده است .
تا پايان حکومت مادها و شروع پادشاهي هخامنشيان ، تأکيد نظام هاي تربيت بدني ، بر تربيت مبارزان کارآمد براي دفاع در هجوم بيگانگان و تلاش براي چيرگي بر آن ها بود ، اما در دوران هخامنشيان ، تربيت بدني سربازان مدنظر اين نظام نبود بلکه ، تربيت يک انسان ورزيده بدني و اخلاقي را مدنظر داشتند و گروه هاي گوناگون، اجتماعي ، اجازه بهره مندي از اين نظام تربيتي را دارا بوده اند . با يورش يونانيان گويي بسيار از صفات پسنديده اخلاقي از ميان رفت چنان که در دوره اشکانيان ، اين نظام مجدداً انسجام خود را از دست داد و کارکرد عمده آن همان تربيت سرباز خوب در سطحي پايين تر از دوره هاي قبل بود . در دوره حکومت ساسانيان ، تربيت بدني توسعه و رشد فراواني چه از نظر کيفيت ( استفاده از مربيان ويزه تربيت بدني ) و چه از نظر کميت ( گسترش رشته هاي مختلف ورزشي ) داشت ، اما نکته منفي عمده نظام تربيت بدني دوره ساساني، محروم ساختن فرزندان طبقات متوسط و پايين جامعه از تعليم و تربيت رسمي و اختصاص آن به طبقات بالاي اجتماعي بود .
نگاهي به رشته ها وفنون ورزشي در دوره هخامنشيان
اعتقاد به اينکه ، علل بسياري از ناراحتي هاي رواني متأثر از علت هاي جسماني باشد و مشارکت در تحرکات سخت و مداوم ، سبب شد تا در دوره هخامنشي ، تلاش گسترده اي براي توسعه آمادگي هاي جسماني همه مردم و به ويژه لشکريان ايران انجام شود . اين در حالي است که مقدر بود ايران آن روز ، بر گستره وسيعي از قلمرو تمدن هاي باستان حکمروايي داشته باشد .
اهميت ورزش و توانايي هاي بدني در دوره هخامنشي به حدي بود ه ، بيش تر کساني که قدرت را به دست مي گرفتند ، به اذعان مورخان ايراني و غير ايراني ، خود جزء دلاوران بودند و اين مساله مايه افتخارشان بود . ايشان در آثاري که از خود به جاي گذاشتند ، به هنگام معرفي خود ، از اين قابليت ها نام برده اند ، از آن جمله مي توان به کوروش کبير ، داريوش بزرگ و اردشير اول اشاره کرد . هرودوت درمعرفي کوروش مي گويد که ، وي شهرياري ساده ، بسيار بلند نظر ، دلير و در فنون نبرد بسيار ماهربود و داريوش نيز ، در کتيبه نقش رستم ، در خصوص سواري و مهارتش در تيراندازي ، چنين مي گويد : هنگام سواري خوب اسب مي تازم ، نيک کمان مي کشم و هنگام نيزه افکني ، چه پياده و چه سوار ، خوب نيزه مي افکنم .
در بيش تر آثار به دست آمده از دوره هخامنشي که ، تصويري از پادشاهان در آن ديده مي شود ، ايشان يا در حال مبارزه با حيواني افسانه اي يا در حال کمانداري ونيزه افکني و شکار ديده مي شوند . از آن ميان به آثار کاخ اردشير دوم در شوش ، سکه هاي دريک داريوش اول و سکه هاي خشايارشا و فرش ايراني پازيريک اشاره کرد . از آن گذشته ، در تخت جمشيد نمادهاي گوناگون رزم آوري و پهلواني ديده مي شود که بارزترين آنها ، از پاي درآوردن حيوان افسانه اي به نام گريفون توسط داريوش است . ايرانيان مهر ( ميترا) را در جواني زيبا و قوي هيکل که کماني به دست داشت تصوير مي کردند و اين نشانه توجه به نمادهاي ورزشي در ميان آن ها است .
ايرانيان در هنگام مبارزه و رويارويي با ساير ملل و به ويژه يوناني ها ، از نقاط قوت جسماني و تدبيرشان ، فوايد بسياري کسب کردند؛ از جمله آن ها اينکه ، کوروش به هنگام فتح ليدي ، پياده نظام خويش را سوار بر شتر کرد و اين سبب شد تا ، سواره نظام رقيب ، به دليل فرار اسب ها از هم بپاشد و به اين ترتيب ، برآن ها چيره شد . هم چنين ، هنگام فتح سارد با سرزميني مواجه شد که ، همه قسمت هاي آن حصار داشت به جز، قسمتي از شهر که به کوهي با شيب تند منتهي مي شد و در زير آن پرتگاهي خطرناک بود . لشکر ايران با عبور از آن شيب سنگي ، موفق به تسخير سارد شد .
در دوران حکمراني هخامنشيان ، لحظاتي پيش آمد که ، انتخاب پادشاه کشور با توجه به برخورداري وي ، از قابليت هاي جسماني باشد . اين مساله در زمان داريوش سوم اتفاق افتاد که وي به دليل دلاوري بيش تر نسبت به رقبايش ، در زماني که هخامنشيان دچار ضعف شده بودند ، به مقام پادشاهي ايران رسيد .
برگزاري مسابقات ورزشي نيز ، امري مورد علاقه عموم جامعه بود . در بسياري از رشته ها نظير دويدن ، که قديمي ترين ورزش باستاني ايران به شمار مي آيد . مسابقاتي در حضور پادشاه برگزار و به بهترين دونده جوايزي اهدا مي شد و از دوندگان ممتاز ، براي ارسال فرمان ها و نامه ها استفاده مي شد . در اسب دواني نيز ، مسابقات خاصي زير نظر کوروش برگزار مي شد .
گزنفون در کوروش نامه آورده است که چون کوروش محل مناسبي مي يافت ، 5 استاد ( تقريبا 1 کيلومتر ) را نشانه گذاري مي کرد و به سواران که براساس مليت به گروه هايي تقسيم شده بودند ، دستور اسب دواني مي داد . خود وي نيز اسب دواني ماهر بود و به برنده ، اسب پاداش مي داد . ( گزنفون، 1350 ، ص 68-76 ).
هرودوت نيز در کتابش آورده است که : هنگام عبور خشايارشا از تسالي ، وي مسابقه اي بين اسب هاي پارسي و تسالي ترتيب داد تا ، اسب هاي پارسي را بيازمايد ، چون شنيده بود که سواره نظام تسالي در يونان معروف بودند ، در اين مسابقه برتري با اسب هاي پارسي شد ( پيرنيا ، 1373 ، ج 2 ، ص 765 )
در دوره هخامنشيان رشته هاي ورزشي ديگري نيز در ايران متداول بود که از آن جمله مي توان به ، چوگان اشاره کرد . چوگان از رشته هاي ورزشي بوده که ايرانيان در آن استاد بوده اند و اين بازي جزء اختراعات آن ها به شمار مي رفته و گاهي به نام چوگان و گاهي به گوي معروف بوده است . در سرگذشت اسکندر نيز آمده است که داريوش سوم ، گوي و چوگان مرصعي براي وي فرستاد ، تا با آن بازي کند .
از آن جايي که اشکانيان ( پارتيان) ، حدفاصل پادشاهي دو سلسله پر شکوه هخامنشي و ساساني قدرت را در دست داشتند، اعمال و کارهايي که در ايران انجام دادند . همواره در سايه آن دو ، کم رنگ به نظر مي رسد و از آنجايي که آگاهي دقيقي از آن دوره در دست نيست پژوهش پيرامون ورزش در آن دوره نيازمند تأمل و کاوش بسيار خواهد بود .
در اين دوره علاقه فراواني به جنگ و شکار و تيراندازي در ميان ايرانيان وجود داشت و انواع ورزش هاو بازي ها ، ميان ايشان رايج بود . مهارت و قدرت سربازان ايراني در تيراندازي به اندازه اي مورد ستايش روميان بود که ، در اشعار ويرژيل شاعر روم باستان بعنوان ضرب المثل آمده است آثار باقي مانده از دوره اشکاني نيز ، اهميتي را که ا ين سلسله براي توانايي هاي جسماني قائل بودند ، آشکارا نشان مي دهد . برخي نقش برجسته ها پادشاهان اشکاني را در حال سوارکاري و نيزه افکني و کمان داري نشان مي دهد .
تکامل رشته ها و فنون در دوره ساسانيان
دوره ساسانيان ، دوره نگاه به ورزش و فعاليت هاي بدني از زاويه ورزيدگي جسم و آرميدگي روح و نه از زاويه آمادگي براي جنگ و مبارزه محسوب مي شود . از اين رو ، اهميت خاصي در تاريخ ورزش در ايران باستان دارد . پادشاهان ساساني ، علاقمند به ورزش بودند و در فعاليت هاي متعدد ورزشي ، شرکت مي جستند و ورزشکاران را مورد تشويق قرار مي دادند . لقب بسياري از آن ها ، از جمله ، هرمز اول و شاپور دوم ، دلير بود . در اين دوره اهميت داشتن قابليت هاي جسماني براي پادشاه ، به حدي بود که ، وي در صورتي مي توانست به اين مقام نايل شود که نيرومند و برنده در رقابت هاي ورزشي باشد . چنان که ، بهرام پنجم ( بهرام گور) براي تصاحب تاج و تخت ، موفق شد در رقابت با خسرو ، تاج را که بزرگان قوم ، ميان دو شير قرار داده بودند با شجاعت و جسارت به دست آورد و روي تخت پادشاهي ايران بنشيند وي ، در يکي از جنگ هايي که با روميان داشت ، اعلام کرد که به جاي نبرد 2 سپاه ، فقط 2 پهلوان از 2 سپاه با هم رقابت کنند و نبرد 2 پهلوان ، تعيين کننده نتيجه جنگ باشد . در اين رقابت پهلوان ايراني شکست خورد و پادشاه ايران ، شکست را پذيرفت .
در بسياري از آثار باستاني برجاي مانده ازدوران ساساني ، تصاوير متعددي از صحنه هاي شکار ، سوار کاري ، تيراندازي ، با کمان و نيزه افکني ديده مي شود . در اين دوره شنا نيز ، مورد توجه بوده است و ايرانيان به هنگام استحمام در اطراف رودخانه ها ، به فرزندانشان شنا مي آموختند . پرداختن به کشتي نيز مورد توجه ايرانيان در اين دوره بوده است ، برگزيدگان و استادان به مقام پهلواني مي رسيدند و پهلوانان ، سالي يک بار ، در حضور شاه و درباريان براي احراز مقام قهرماني ، کشتي مي گرفتند . فرد قهرمان از مزاياي بسياري برخوردار مي شد .
در دوره ساساني ، اسب عضوي از خانواه ايراني به شمار مي آمد و هر جوان ايراني مي کوشيد ، از خردسالي ، سواري را بياموزد و سوارکار خوبي شود . جوانان در ملازمت شاه ، به تيراندازي و شکار مي پرداختند و از نشان خانوادگي شان ، روي اسب هاي مسابقه ، استفاده مي کردند .
در شاهنامه و ساير کتب تاريخي به بازي چوگان در دوره ساساني مکرر اشاره شده است گاهي زنان نيز در اين بازي ، با موفقيت شرکت مي جسته اند . چوگان مدت ها ، يکي از مواد برنامه تعليم و تربيت نجيب زادگان ايراني بوده است . مورخان از يک کتاب قديمي ايراني بنام دستور چوگان براي پادشاهان ، ياد کرده اند که فصلي در آن براي بيان مقررات و تشريفات بازي و دستورهايي هم براي خود بازي ، داشته است که چگونه ورزشکاران چوگان بدست گيرند و اسب برانند .
فندق پراکني يا گلوله اندازي نيز، از بازي هاي کهن ايراني بود که ، پس از اسلام درميان اعراب نشر آن مي ساختند . گاهي به اين بازي ايراني کلاهک نيز مي گفتند . ايرانيان ، اين گلوله ها را مانند تير ، با کمان مي پراندند . همچنين ، استفاده از حيوانات شکاري دونده و پرنده براي شکار کردن در ميان ايرانيان ، بسيار رايج بوده است .
ايرانيان، شطرنج ( چترنگ ) را که از عوامل تقويت قواي ذهني مي پنداشتند ، از هنديان فرا گرفتند و در شاهنشاهي ساسانيان استفاده از آن رايج بود . در کارنامه اردشير بابکان آمده است که اردشير به ياري يزدان ، در چوگان و سواري و چترنگ و ... و ديگر توانايي هاي رزمي مهارت داشته است . در رساله ماذيکان چترنگ که ، به زبان پهلوي به رشته تحرير در آمده است ، تعداد مهره ها در شطرنج 16 عدد در هر طرف و در مجموع 32 ، آمده است .
تکتم نعمتي